، تا این لحظه: 10 سال و 7 روز سن داره

بهترین حس

بستری شدن مامان+ عمل

پسر نازم تو مرد روزای سختی این روزا همراه مامان دردها کشیدی غصه ها خوردی و برای مامان بی تابی ها کردی وقتی درد داشتم درد دفع شن درد کلیه که اگه سنگ میکشید آب میشد تو هم بی تابی میکردی و همش وول میخوردی و من گریه هام بند نمی اومد هم به خاطر درد زیاد  و هم به خاطر نگرانی برای تو 2 روز  یعنی 21 و 22 آذر تویه بیمارستان بستری بودم ولی هیچ دردی رو برام دوا نکردن همش درد همش گریه همش بی قراری یه راهروی تاریک که  ساعت 12 تا 6 صبح راه میرفتم و گریه میکردم و درد میکشیدم و دریغ از یه مسکن که دردمو کم کنه یه استامینوفن با منت مینداختن کف دستم و  میگفتن تا بارداری مسکن نمی تونیم بدیم بهت و امان از دلشوره هام برای توخدا سرک...
26 آذر 1392

پسر خاله 2

خدای مهربون شکرت ممنون که دلمونو مثل همیشه شاد کردی اقا دانیال پسر خاله عزیز پسرم 16 آذر ساعت 9 شب صحیح و سالم دنیا اومد دیروز هم یعنی 15 آذر تولد یکسالگی آریای عزیز پسر خاله دیگه پسرم بود الهی من فدای همه خواهر زاده ها و برادر زاده های گلم بشم مامان جون شما چهار دهمین نوه بابابزرگ هشتمین نوه دختری و ششمین پسر از نوه ها و فعلا آخرین نوه هستی لا حول ولا قوت الا با لله ماشالله هزارماشالله چشم نخوریم ایشالله   ...
16 آذر 1392

پسر خاله

عزیزکم معصوم تر از تو  فعلا سراغ ندارم امشب خاله وجیهه دردش گرفته و بردنش بیمارستان گل پسرم خاله سختی های زیادی کشیده برای نی نی دار شدن 2 سال پیش بچش به دنیا اومد و مرد بعدش دوباره باردار شد اما سقط شد نمیدونی این بار چقدر با روی سیاه به درگاه خدا التماس کردیم تا صحیح و سالم بیاد بغل مامانش چقدر ائمه رو واسطه خیر کردیم تا دلمونو شاد کنن تا سختی های گذشته رو فراموش کنیم  برای پسر خالت دعا کن  که سالم و سلامت بیاد پیشمون برای خاله وجیهه دعا کن که زایمان راحتی داشته باشه -------------------------- آبجی های مهربون و خاله های عزیز پسرم برای آبجیم دعا کنید --------------------- خدایا با دلی شکسته و چشمانی ...
16 آذر 1392

تعیین جنسیت

پسر پسر دارم من             قند عسل دارم من   فندق کوچولوی من بالاخره جنسیتش رو رو کرد و همونی که خودم میدونستم و میخواستم شد الهی فدای ی قدو بالاش بشم ایشالا تو لباس دومادی ببینمش و افتخار کنم از اینکه همچین پسر دسته گلی دارم خدایا ممنون لطف و محبت بی دریغت هستم  همین که میدونم کوچولوی نازم صحیح و سالم داره تو شیکمم وول میخوره برام با ارزش ترین چیز دنیاست مامان گلم چند روزی پیشم بود حالم خیلی بهتره  و  خیلی از اینکه شما پسر کوچولوی من شدید خوشحال شدند اطلاعات جالب سونو گرافی رو حتما با عکسش مینویسم برات تا بدونی چی بودی و چی شدی ...
11 آذر 1392

تکرار درد تکراری

باز هم درد درد کلیه هام از سحر شروع شده و هر 20 دقیقه به مدت 30 دقیقه درد میکشم  که نفس کشیدن برام سخت میشه دیشب بالا آوردنام به اوج رسید خورده یا نخوره بالا میومد این  آخری ها احساس میکردم اگه حلقم گشاد تر بود به راحتی روده هام در میومدن    اه چندش یک سرم و آمپول تقویتی هم نوش جان کردم البته بعد کلی مصیبت برای پیدا کردن رگ اما این درد کلیه همچنان ادامه داره برام دعا کنید واقعا روزهای بدی رو دارم   ...
3 آذر 1392

16 هفته ویک روز

گل بهاری مامان این روزا رو با تمام سختی هاش و درد هاش و تهوع هاش و بی قراری هاش فاکتور میگیرم و غرق میشم تو لذت تکون های کوچولوت  که مثل یه مور مور کوچولو یا یه ضربه 1 ثانیه ای حس میکنم اول باورم نمیشد فک میکردم  مال هر چیزی باشه جز وجود تو اما دیروز تو نی نی سایت که خوندم دقیقا متوجه شدم که اونا ابراز وجود های تویه  وای باباتو بگو وقتی میبینه با خودم میخندم میدووه جلو چشاشو گرد  میکنه و متعجب میگه:تکون خورد کلا داستانی داریم با این شیکم به پشت چسبیده من و توهمات بابایی  هر روز میگه امروز شیکمت بزرگتر شده  خدا سایه  این بابای شیطون و از سرمون کم نکنه  عاشقتم دل تو دلم نیست که بفه...
1 آذر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهترین حس می باشد